سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 

اشک شفق

 
 

دل نوشته ها و سروده های علی اسماعیلی وردنجانی

 
 

آرشیو مطالب

حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) (95)

حضرت امیر الموءمنین علی (علیه السلام) (175)

حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) (107)

حضرت امام حسن مجتبی(علیه السلام ) (36)

حضرت امام حسین (علیه السلام ) (172)

حضرت امام زین العابدین (علیه السلام) (12)

حضرت امام محمدباقر(علیه السلام) (18)

حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) (29)

حضرت امام موسی کاظم (علیه السلام) (16)

حضرت امام رضا(علیه السلام ) (50)

حضرت امام محمد تقی(علیه السلام) (22)

حضرت امام علی النقی(علیه السلام) (14)

حضرت امام حسن عسکری(علیه السلام) (24)

حضرت ولی عصر(عج الله تعالی فرجه) (224)

اصحاب و یاران حضرت امام حسین (علیه السلام) (149)

سروده های دیگر (159)

کتاب های الکترونیک (4)

 
 
 

خبرنامه

   
 
 

امکانات جانبی

پیام‌رسان
نقشه سایت
اوقات شرعی
RSS 2.0

 

 

دانشنامه مهدویت

لوگو دوستان

 

آمار وبلاگ

کل بازدید : 811835
بازدید امروز :21
بازدید دیروز : 173
تعداد کل پست ها : 1315

 

خیلی مهم نیست

راندی مرا بیرون ز در خیلی مهم نیست
از من شکستی بال و پر خیلی مهم نیست

من خورده ام یک دانه گندم از بهشتت
بخت از چه برگشت از بشر؟ خیلی مهم نیست

گفتم که باشد جای آسایش بهشتت
دیدم در آنجا هم خطر خیلی مهم نیست

گفتی مرا بیرون کنند از باغ رضوان
هر چند تلخ است این خبر خیلی مهم نیست

با خوردن گندم به فکر سود بودم 
اما نمودم من ضرر خیلی مهم نیست

چون آمدم در این جهان پر ز آشوب
بود و نبودم شد هدر خیلی مهم نیست

پر بود دنیا چون ز طوفان حوادث
کردم ز طوفان ها گذر خیلی مهم نیست

هر روز سختی دیدم و رنج و مصیبت
هر روز نوعی درد سر خیلی مهم نیست

در زیر بار غصه و رنج و مصیبت
بشکسته شد از من کمر خیلی مهم نیست

قرآن و آل مصطفی(ص) بی حد مهمند
اما مرا چیز دگر خیلی مهم نیست



یکشنبه 103 مهر 1 | نظر بدهید

 

خیلی مهم نیست

راندی مرا بیرون ز در خیلی مهم نیست
از من شکستی بال و پر خیلی مهم نیست

من خورده ام یک دانه گندم از بهشتت
بخت از چه برگشت از بشر؟ خیلی مهم نیست

گفتم که باشد جای آسایش بهشتت
دیدم در آنجا هم خطر خیلی مهم نیست

گفتی مرا بیرون کنند از باغ رضوان
هر چند تلخ است این خبر خیلی مهم نیست

با خوردن گندم به فکر سود بودم 
اما نمودم من ضرر خیلی مهم نیست

چون آمدم در این جهان پر ز آشوب
بود و نبودم شد هدر خیلی مهم نیست

پر بود دنیا چون ز طوفان حوادث
کردم ز طوفان ها گذر خیلی مهم نیست

هر روز سختی دیدم و رنج و مصیبت
هر روز نوعی درد سر خیلی مهم نیست

در زیر بار غصه و رنج و مصیبت
بشکسته شد از من کمر خیلی مهم نیست

قرآن و آل مصطفی(ص) بی حد مهمند
اما مرا چیز دگر خیلی مهم نیست



یکشنبه 103 مهر 1 | نظر بدهید

 

شعر ولادت امام جعفررصادق علیه السلام

ز مهر تو شده لبریز قلب عاشق ما
به گفتگوی تو پر شد همه دقایق ما
گرفته مهر تو جای همه علایق ما
تویی دلیل وجود همه حقایق ما

ز مقدم تو همه اهل آسمان شادند
زمینیان ز غم و رنج و غصه آزادند

امام و رهبر و مولای شیعیان هستی
تو تاج فخر همه اهل آسمان هستی 
به آیه های الهی تو ترجمان هستی
تو قبله گاهی و تو معنی اذان هستی

چراغ راه سعادت برای انسانی
ز مقدمت همه عالم شده چراغانی

سعادت بشریت ز قال صادق هاست
بقای دین و شریعت ز قال صادق هاست
ضیاء قلب و بصیرت ز قال صادق هاست
ظهور و جهر و حقیقت ز قال صادق هاست 

خوش آمدی به جهان جان ما به قربانت
خوشا به حال کسی که شود مسلمانت

تویی که واسطه فیض حیّ سبحانی
تویی که ترجمه ی آیه های قرآنی
به شام تار بشر اختری فروزانی
چراغ راه سعادت برای انسانی

تو آمدی و جهان غرق نور شد آقا
دل از قدوم شما پر سرور شد آقا

بقای دین الهی ز فقه جعغری است
صفات جعفر صادق(ع) صفات حیدری است
مقام و مرتبه و شان تو پیمبری است
تمام کوشش و سعی تو عدل گستری است

قنوت اهل ولا را تو ذکر نیمه شبی
به مؤمنان خداجو حدیث و ورد لبی

ز مقدم تو گلستان شده همه عالم
تو آمدی و به آلام ما شدی مرهم
دل اهالی دنیا ز مقدمت خرّم
شده است نام تو ورد لبان ما هر دم

ترنّم لب ما گشته نام نیکویت
تمام عالم هستی شده ثناگویت

به عرش حضرت روح الامین غزل خوان است
لب ملائکه از مقدم تو خندان است
به خاک شور و شعف در دل مسلمان است
فصول سال همه موسم بهاران است

ملائکه همه خرسند و شاد و خندانند
به یمن مقدمت آقا ترانه می خوانند

نشسته ایم سر سفره ی روایاتت
دو چشم ما و تو و گریه و مناجاتت
دو دست خالی ما و تو و عنایاتت
و التماس دعا موقع عباداتت

هر آن که جامه ی تقوا و زهد پوشیده
ز چشمه سار روایات تو بنوشیده



دوشنبه 103 شهریور 26 | نظر بدهید

 

میلاد رسول اکرم حضرت محمد ص

رسول الله(ص) آمد تا صفا بخشد به هر گلشن
رسول الله(ص) آمد تا همه عالم شود ایمن
به یمن مقدمش رقصند سرو و لاله و سوسن 
چراغانی شده عالم، به هر کوی و به هر برزن

محمد(ص) کیست؟ تاج فخر اهل آسمان است او
محمد(ص) کیست؟ متن و معنی و شرح اذان است او
محمد(ص) کیست؟ یاران، خاتم پیغمبران است او
محمد(ص) کیست؟ خورشید طریق مؤمنان است او 

محمد(ص) آمد و از عطر او عالم گلستان شد
محمد(ص) آمد و در مقدمش دنیا چراغان شد
محمد(ص) آمد و خورشید راه هر مسلمان شد
محمد(ص) آمد و از مقدمش نعمت فراوان شد

محمد(ص) کیست؟ یاران، رحمة للعالمین است او
محمد(ص) کیست؟ یاران، قبله ی اهل یقین است او
محمد(ص) کیست؟ یاران، مقتدای مؤمنین است او
محمد(ص) کیست؟ یاران، رهنمای محسنین است او

محمد(ص) آمد و عرش الهی نور باران شد
محمد(ص) آمد و روح الامین شاد و غزلخوان شد
محمد(ص) آمد و یکباره شادی ها فراوان شد
محمد(ص) آمد و لبهای هر غمدیده خندان شد

محمد(ص) آمد و روشنگر راه سعادت شد
محمد(ص) آمد و گسترده با دستش عدالت شد
محمد(ص) آمد و سر تا به پا نور هدایت شد
به کل آفرینش از خداوند او عنایت شد

تمام آفرینش میهمان خوان احسانش
به عالم فخر بفروشد هر آن کس شد مسلمانش
تمام شهریاران و امیران مستمندانش
ندارد هیچ همتایی کتاب وحی و قرآنش

محمد(ص) آمد و از مقدمش فصل بهار آمد
برای ما مسلمانان مدال افتخار آمد
برای کشور اسلام و قرآن شهریار آمد
برای مردم دنیا مقام و اعتبار آمد

محمد(ص) آمد و شد دل ربای مردم دنیا
به عشقش می تپد در سینه ی اهل جهان دل ها
ندیده هیچ کس چون چهره ی او چهره ای زیبا
به شوق او همه عالم شده سرگشته و شیدا

خدایش امر فرموده: که در راه خدا پیکار
خدایش امر فرموده: «اَشِدّاءُ عَلَی الکُفار»
خدایش امر فرموده: که در راه خدا ایثار
خدایش امر فرموده: محبت با همه انصار

محمد(ص) آمد و عبدالمطلب شاد و خُرّم شد
ز میلاد محمد(ص) آمنه بانوی اعظم شد
حلیمه در میان بانوان فردی مکرّم شد
محمد(ص) آمد و شادی نصیب اهل عالم شد

شده روح الامین مبهوت سیمای دل آرایش
شده خورشید عالمتاب سرگرم تماشایش
تمام انبیا و اولیا مجنون و شیدایش
مبارک باد این میلاد بر جمع احبّایش



یکشنبه 103 شهریور 25 | نظر بدهید

 

ذوالفقار لعن

عید برائت است، خوش آمد بهار لعن
 جاری است سلسبیل ز هر چشمه سار لعن

بغض نهفته باعث آزار روح ماست
ابراز بغض و نفرت و حِقد است کار لعن

شیعه است یار و یاور قرآن و اهل بیت(ع)
دارد به روی شانه نشان، افتخار لعن

بغض درون سینه فقط می کُشد تو را
جان می دهد به مُرده ولی آشکار لعن

تاج شرف نهاده به سر هر که لاعن است
این است شأن و کوکبه و اقتدار لعن

شیعه به جان دشمن دین می زند لهیب
با شعله ها و اخگر و خشم و شرار لعن

وقتی تبرّی است یکی از فروع دین
یعنی دلیل و مرتبت و اعتبار لعن

لعن عدو است ورد لب جمله شیعیان
باشد شعار اهل ولایت شعار لعن

گفته خدا به دشمن دین لعن بی شمار
آری خداست مرشد و آموزگار لعن

وقت نبرد با سپه کفر و مشرکین
باشد سلاح اهل ولا ذوالفقار لعن

باید نثار دشمن دین کرد روز و شب
سیل عظیم و سلسله ی بی شمار لعن



چهارشنبه 103 شهریور 21 | نظر بدهید

 

دکان دین فروشی

نیم نگاهی به حکمت 369 نهج البلاغه و دعای شریف صنمی قریش
__________________________
گر چه دنیا را برای خود مسخّر ساختیم
قلب آل الله(ع) را از خود مکدّر ساختیم

تا که ابلاغ ولایت کرد پیغمبر(ص) به ما
چشم بستیم و دو گوش خویش را کر ساختیم

دیگران شمشیر بهر قتل دشمن ساختند 
ما برای قتل دین شمشیر و خنجر ساختیم

بد سرشتی گفت: هذیان است نطق مصطفی(ص)
در سقیفه جانشین بهر پیمبر(ص) ساختیم 

با دو صد تزویر و حیله حق زهرا(س) غصب شد
محسنش شد کشته ما با شعله ی در ساختیم

ساختیم اول دو بت از جبت و از طاغوت و بعد
آن دو بت را ما به خود مولا و رهبر ساختیم

هر حدیث ناب را آتش زدیم و بعد از آن
از احادیث خیال خویش دفتر ساختیم

واعظان شد کارشان تبلبغ آن طاغوت و جبت
بهر تبلیغ دو بت کرسی و منبر ساختیم

بر منابر از معارف هیچ کس حرفی نزد
از اکاذیبی که می گفتند باور ساختیم

هست تنها راه خوشبختی اطاعت از علی(ع)
ما ولی از او فقط شخصی دلاور ساختیم

در کنار هر ستون هر چه مسجد شد بنا
ما کمینگاهی برای قتل حیدر(ع) ساختیم
 
باغ دین صحرای لم یزرع شد از کردار ما
ما از این گلشن فقط صحرای ابتر ساختیم

حفظ دین باشد وظیفه از برای مسلمین
ما ولی از دین برای خویش سنگر ساختیم

کارمان کسب درآمد شد فقط از راه دین 
هر زمان با نام دین دکان دیگر ساختیم

چون شناساندیم دین را «بد» به اهل این جهان
هر مسلمان زاده ای را نیز کافر ساختیم

ریشه ی اسلام را کندیم و دور انداختیم
بعد یک اسلام بی شاخ و بن و بر ساختیم

سوی کعبه یک قدم هم ما نپیمودیم راه
سوی ترکستان ولی صد راه و معبر ساختیم

در تمام عمر خود ما بوده ایم اهل نفاق
از عدالت دم زدیم و با ستمگر ساختیم

دین و دنیا را از این دین داری از کف داده ایم
کوهی از عصیان برای روز محشر ساختیم

آتش دوزخ برای ما مهیا گشته است
چون که خود را لایق تنبیه داور ساختیم



چهارشنبه 103 شهریور 14 | نظر بدهید

 

شهادت امام رضا علیه السلام

آخرین روز است از ماه صفر
قاصدک آورده از غم ها خبر

قاصدک گفتا امام هشتمین
بسته از دار فنا بار سفر

از جفای دشمنان اهل بیت(ع)
زهر بر جان رضا(ع) کرده اثر

هر که بشنید این خبر از قاصدک
زیر بار غم شکست از او کمر

رخت غم پوشیده اند هفت آسمان 
قدسیان سوی خراسان در گذر

مردم دنیا همه افسرده حال
سوی مشهد اشک ریزان در سفر

در میان حجره می نالد رضا(ع)
می چکد از حلق او خون جگر

گفت: یا الله یاری کن مرا
شوکران زد بر وجود من شرر

گفت: یا زهرا(س) به فریادم برس
یادش آمد قصّه ی دیوار و در

خسته جان می زد جوادش را صدا
بود مولا چون به حال محتضر

بست چون بار سفر از این جهان
خم شد از داغ پدر قد پسر

عالم هستی عزادار رضاست
خون شده در این عزا قلب بشر



دوشنبه 103 شهریور 12 | نظر بدهید

 

معما

در میان جمعی انسان شریف
پرسشی شد طرح سهل اما ظریف

گفت: پرسشگر خلاصه، مختصر
آن سه حرفی چیست برتر از هنر؟

گفت حاجی آن سه حرفی هست «پول»
چون که بی پول است هر شخصی ملول

نو عروسی گفت: «عشق» است آن کلام
زندگی بی عشق می باشد حرام

تازه دامادی بگفتا: هست «یار»
چون که بی یار است تلخ این روزگار

دختری گفتا: که «رقص» است آن کلام
چون دهد آلام ما را التیام

گفت: طفلی «علم» حرف برتر است
چون که از هر مال و ثروت بهتر است

خانمی گفتا: که دور از هر بلاست
آن که تا آرنج در دستش «طلا»ست

گفت: مردی از ته مجلس چنین
هست «سکه» آن سه حرف برترین

گفت: یک بازاری پر شور حال
پاسخ پرسش نباشد غیر «مال»

یک نفر گفتا: که گفتید اشتباه
پاسخ پرسش فقط «جاه» است جاه

گفت: یک مادر بزرگ مهربان
پاسخ این پرسش است «عمر» گران

یک جوان گفتا: به صد شور این کلام
یا که باشد «کار» پاسخ یا که «وام»

یک معلم گفت: «وقت» ما طلاست
آری آری وقت خیلی پر بهاست

گفت:با شور و شعف طفلی فقیر
بی گمان «کفش» است بی مثل و نظیر

زارعی گفتا: که یاران آن سه حرف
می تواند «ابر» باشد یا که «برف»

با اشاره گفت: ناگه شخص لال
هست شاید «حرف»، شرح این سئوال

یک نفر کر گفت: بی چون و چرا
پاسخ پرسش فقط باشد «صدا»

گفت: نابینا به صد احساس و شور
پاسخ پرسش فقط «نور» است نور

کرد جاری حرف دل را بر زبان
گفت: هر کس از سر ظن و گمان

هیچ شخصی از رجال و بانوان
از «خدا» حرفی نزد در آن میان

آن کلام برتر از هر سیم و زر
هست نام خالق جن و بشر

آن خدای خالق خورشید و ماه
نیست ما را غیر درگاهش پناه

اهل عالم ظاهر و باطن خداست
آن که الطافش همه بی منتهاست 



دوشنبه 103 شهریور 5 | نظر بدهید

 

کتاب دیوان عشق

نام کتاب: دیوان عشق

 

موضوع: اشعار مناسبتی، مذهبی، آیینی

, عاشقانه، نوحه، مناجات، مولودی، مدح، مرثیه و غیره

سراینده:علی اسماعیلی وردنجانی

 

قالب اشعار:غزل، قصیده، مثنوی، رباعی، شعر نو

، ترجیع بند، ترکیب بند و غیره

تعداد صفحات:1299 صفحه

 

نوع فایل:اندروید

 

حجم فایل: فقط 2 مگابایت

لینک مستقیم دانلود:

 

https://bayanbox.ir/download/2228941893912978623/%D8%AF%DB%8C%D9%88%D8%A7%D9%86-%D8%B9%D8%B4%D9%82.apk



چهارشنبه 103 فروردین 15 | نظر بدهید

 

مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Blog Skin